سنتگرایان با دیدگاهی سلبی نسبت به معرفتشناسی مدرن پسادکارتی، صحبت از معرفتی کردهاند که دارای صبغهای مابعدالطبیعی و ناظر به مراتب مختلف وجود است. آنها با حکم به عدم کفایت تجربه و استدلال که محور معرفتشناسی پسارنسانس هستند، منبع اصلی معرفت و دستیابی به حقیقت را عقل شهودی میانگارند. شهودگرایی در سنتگرایی، در حد روش باقی ...
بیشتر
سنتگرایان با دیدگاهی سلبی نسبت به معرفتشناسی مدرن پسادکارتی، صحبت از معرفتی کردهاند که دارای صبغهای مابعدالطبیعی و ناظر به مراتب مختلف وجود است. آنها با حکم به عدم کفایت تجربه و استدلال که محور معرفتشناسی پسارنسانس هستند، منبع اصلی معرفت و دستیابی به حقیقت را عقل شهودی میانگارند. شهودگرایی در سنتگرایی، در حد روش باقی نمیماند و به نظر میرسد با نوعی تحول پارادایم مواجهایم که میکوشد انگارههای دیگر را تغییر دهد. مسئلة این مقاله آن است معرفت قدسی چه نسبتی با معرفت و دو رکن جداییناپذیر آن، یعنی صدق و توجیه دارد؟ آیا اساساً امکان تحقق معرفت قدسی وجود دارد؟ در پاسخ به این پرسشها، ابتدا به تحلیل ارکان معرفت قدسی و نسبت آن با معرفت پرداخت. اشتراک لفظ و خلط مفهوم و مصداق در کابرد واژة حق، محدودیت و انتقالناپذیری شهود، نامتعارف بودن، تفسیرپذیری و عدم وحدت تجارب شهودی از انتقادات معرفتشناختی وارد بر معرفت قدسی هستند. همچنین تحققپذیری این معرفت در جهان مدرن واقعگرایانه بهنظر نمیرسد.